کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی

ساخت وبلاگ
ستاره هاهمه خاموشدیده ها همه کورو ماهچون خمِ اندوهِ لحظه های کبودخزان نشسته به هستیبه دست ساغرِ مرگزند به ریشه ی هر کسوراست شاخه ی سبزدلی که در کف دستشتری ز شبنم داشتدریده شدکه زفردا امید در سر داشتنشست در بنِ اشکییکی شکسته ز خویشفشرد سینه ی غم رابه آرزوی وصالدمید ماتمِ سرخیبه رویِ بستر بیدز بوسه های سحر نوشِ عطرِشوقِ خیالنوشت با دمِ آهیبه برگِ بالِ سپید :نمان بدامِ سیاهی طلوعِ دیگر باشمگیردستِ فریبیبهارِ دیگر باش." غریب " کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 10 تاريخ : شنبه 4 تير 1401 ساعت: 0:33

باغ در دام خزان و  بلبلان اندر قفسدیده را اشک و به دل غم دایم آمد همنفس در بیابان بلا هر لحظه طوفانی ز شنبرکند از بن امید و بررباید دم ز کسهر چه کاوي در خیالت كامي از شهد وصالبرنخیزد از میانت هیچ جز ز کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 14:15

همی جویم ترا هر دم در این شبهای ظلمانیگهی افتان گهی خیزان چه پیدا و چه پنهانی ز هجرت غرق خون گشتم چو لاله سرنگون گشتم فسون اندر جنون گشتم به تا کی تیغ گردانی به جز تو ره به خود بستم به هر دردی بپیوستم ز تار و پود بگسستم نه گویی ماند و میدانی مرا هر لحظه بی تابی همی در رنج و بی خوابی ز آب دیده گردابی کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00

بیا که من همه شبخوار و بی قرار توامبیا بهانه ی بودن در انتظار توام به دشت خاطره خون رُسته از چکامه ی زخم مها ز پرده برون آ که لاله زار توام نمانده طاقتم ای دل ز داغ و دردِ فراق تو باغ و گلشن عشقی و من هَزار توام نخواهمت که بسوزی و من شوم بفدات بدان که در همه احوال جان نثار توام ببار بر من بشکسته از کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00

یار منی یار منی یار من یکّه و بی پرده خریدار مننار منی نار منی نار من عشوه گر خلوت بیدار من پیر شده قامت اندیشه ام گشته خزان دولت بی ریشه ام از پی هر چاره روان پیشه ام درد ز تو چاره ز تو یار من یوسف گمگشته پریشانی ام دیده برون رفته ز کنعانی ام روی تو آبادی ویرانی ام بوی تو روشنگر ابصار من در طلبت را کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 47 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00

شکست ساغر رنداننظر به باده نشست بریخت ساقی کوثر حیات در بن زرد بشست هر چه در اندیشه از فسانه و وهم دمید نور زدیده درید پرده ی شب ببرد هر چه در آیینه از غبارِ خیال ز جلوه های سرابینِ سایه های فریب مکان برهنه ز هستی زمان به تیغ الست وجود ماند و صوَرهای خواب بر شد و رفت رسید پیک صبا خواند آیه های جنون کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00

روز و شب ساقی مرا بنشسته در بر چون کنم؟هر دمی خواهد بنوشم چهره را گلگون کنم از لب لعلش همی جوشد مرا می دم به دم نا خلف باشم اگر من عقل نی مجنون کنم گرچه چون موسی عصا و دست اسپیدی مراست لیک خواهم باده را در پیش خود هارون کنم زاهد اندر گوشه ای خشکیده بی دُر چون صدف محتسب را گو که من طغرای او در خون کن کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 50 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00

به تار مردم چشمم تلألؤ سحر استنه غم ز هجر و جفایم که ماه من قمر است پیاله ای چو بگیرم ز باده ای به دو دست میان حلقه ببینم که یارمن به بر است کمند سرکش جادویی اش دری ز خیال چو لاله روی بخستم که عهد خون اثر است برفت پرده کنار و نمود بدرِ رخ اش چگونه در سخن آیم که عشق بی خبر است ز غمزه های خمارش بریخت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00

امشب ز طرب یار مرا در طلب آمدمن غرق در اندیشه که چون بی سبب آمد زاهد که همه عمر بزد سجده بر عادت آخر به جبین خاتمی از داغ شب آمد صوفی که به لب هو و به تن کهنه قبا داشت از بارگه دوست به فعلش قتب آمد بر مدعیان نیست به جز تیر ملامت شرحش ز مسد خوان که چون بولهب آمد پنداشت که ویرا ثمر از خلد برین است در کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00

در پرده مرو که پادشاهیبی من نه ترا کلاه شاهی چنگی بزن و لبی طرب کن بر پیچ رهت مهی به شب کن می ریز بر آن نمط که خواهی جانم بسِتان که جانپناهی تا چند مرا به قهر سوزی بر دیده کنی ز اشک روزی گفتی که ترا رهِ درازی در دل هوس است و میل بازی اسب و رخ و فیل و شاه داری سرباز و وزیر را به کاری گفتم دو رخ از رخ کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی...ادامه مطلب
ما را در سایت کجا باید شدن یا رب ؟ ببارانم که رحمانی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iraj-gharib بازدید : 44 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 6:00